دومين نامه به عدنان حسنپور و هيوا بوتيمار
دوستان ناديدهام، سلام،
امروز به حساب ليلی و هادی و من چهل و چهارمين روز، بهحساب گزارشگران بدون مرز چهل و سومين روز و بهحساب صالح نيکبخت وکيلتان چهلمين روز اعتصاب غذای شما و هشتمين روز اعتصاب غذای من در انتظار پايان اعتصاب غذای شما بود. میدانم که ديروز با عزيزانتان ديدار داشتيد. حاجخانم و عرفان و هيرو و .... شما را با روح بزرگتان و جسم نحيفتر از هميشه ديدهاند ولی. ديدار چندان از نزديک نبود و تمام مراحل آن توسط ماموران زندان اطلاعات زندان سنندج فيلمبرداری شد تا هيچ پيامی خصوصی ميان شما رد و بدل نشود. شنيدم که گفتهايد قصد داريد اعتصاب غذای "معمولی!" خود را به اعتصاب غذای خشک تبديل کنيد و آب را نيز از خود دريغ داريد. اميدوارم که صحت نداشته باشد. اعتصاب غذای خشک، چندروزه آدمی را از بين میبرد و برای شما که اکنون تنتان چنين رنجور است، تحمل هر ساعت آن دشوارتر از هميشه است. دلم میخواهد که آن را ناشنيده بیانگارم و به ادامهی نامهام به سياق معمول ادامه دهم.
اگر از حال من بخواهيد بد نيستم. در اين ۸ روز، ۴ کيلوئی لاغر شدهام و حس شامهام هم تيزتر شده است. حال عمومیام خوب است. چون گذشته تمام کارهایی را که فکر میکنم وظيفهام است در حد توانم انجام میدهم و احساس نمیکنم که از توانم کاسته شده است. اين ۲۰ قندی که به همراه آب يا چای در روز میخورم معجزه میکند. هر يکی دو ساعت انرژیام ته میکشد و با نوشيدن يک يا دو ليوان چای همراه با يک يا دو حبه قند سريع سر جايش میآيد. دوباره مینشينم پشت رايانهام تا حال و اوضاع شما و ديگر عزيزان در بند را جويا شوم.
هنوز خبری از اينکه شاهرودی متعاقب نامه وکلايتان به او اقدامی کرده باشد در دست نيست. امثال قاضی مرتضوی و حداد و قاضی شما در مريوان با چاقو سر میبرند و او و خامنهای با "پنبه". او که ويرانهای را از يزدی تحويل گرفت و و ويرانترش کرد، آنچنان که خود را مینماياند، نيست. بیسبب نيست که گزارشگران بدون مرز او را مسئول سلامت شما و عواقب ناشی از شرایط اسفبار بازداشتتان دانسته است و البته بر همگان واضح است که او هم فرمانبر خامنهای است و مسئول اصلی تمام فجايعی که در کشور روی میدهد، همانا هموست.
عدنان جان،
برای من که هر صبح با نگاه پرمحبت اما بیرمق مادر جان میگيرم، بهخوبی روشن است که ديدار ديروز حاج خانم به تو چه نيرويی داده است. عرفان جوان هم که حتمن تو را الگو و سرمشق خود میداند، به همراه خواهرانت، اين روزها همهاش در فکر ياری به توست. از ديدار او هم حتماً به شوق آمدی. من هم از ديگران برايت بگويم. ليلی و محمد، همچون هميشه کوشا هستند و لحظهای از تلاش برای پايان اعتصاب غذا و آزادی شما باز نمیايستند. به همت ايشان نامهای به پزشکان بدون مرز نوشته شد و از آنان خواسته شد که به زندان به ملاقات و مداوای شما بيايند و ليلی مدام با رسانههای مختلف مصاحبه میکند و مخاطبان آنها را در جريان آخرين وضعيت شما میگذارد. با اين حال بدان که نگرانی ليلی اکنون بيش از هميشه است. چنانکه دو روز تمام صدای پرمهرش را نشنيدم و تنها امروز توانستم در چند نوبت گفتوگوهايی با او داشته باشيم.
هيوای عزيزم،
شنيدم که ديروز هيروی گل قهرمان تو که هم به کردی و هم به انگلیسی نامی بس بامسما دارد، به ديدار اميد (هيوا) زندگیاش آمده است. اويی که در يکی دوسالگی، پدر کارگرش را در حين کار با تير پاسداران بیرحمی که جبونانه چون شکار به هر جنبندهای در حوالی مرز حمله میکردند، از دست داد. هماو که از هماکنون، حتا به بيست سالگی نرسيده، مجبور گشه که مسئوليتهای سنگين زنان ميانسال را بر دوش بکشد. شنيدم که تو را از اعتصاب غذای من برای تو آگاه کرده است. اما افسوس که حتماً نتوانسته است زير نگاه گستاخ دوربين زندانبانان، تمامی آنچه که برايت نوشتهام به تو منتقل کند. در آغوشت کشد و محبت بیدريغش را تقديمت کند.
هادی قرار است پس فردا به لندن برود و در مقر مرکزی سازمان عفو بينالملل دست به تحصن و اعتصاب غذا بزند. علاوه بر تو، نگران او هم هستم. شبها تا صبح بيدار است و جز يکی دو ساعتی در روز استراحت ندارد. يکپارچه تلاش است برای آزادی شما. ژوان ژوان (قشنگ) که عکس خود و برادرش شوان را برايم فرستاده است و در زمان اسيری هادی، به همراه برادر نزد تو و زنعمو هيرويشان بودهاست، با خاطرات خوشی که در زمان همزيستی با شما دارد، با وجود خردی سن، ياور بیهمتای هادی در کوششهای بينالمللیاش برای آزادی شما است.
دوستان من،
در اين روزها بسياری از دوستان ديگر هم در کنار ما بودند. شنيدهام که روشنک دو روز کامل به همراهی شما در اعتصاب غذا بود و عزيزان ديگری فکر همراهی نوبتی با شما را با آرزوی پايان هرچه زودتر اعتصاب غذايتان در سر میپرورانند. به صدها و شايد هزارها آدرس پست الکترونيکی، نامهی قبلی من با اين اميد که مختصری هم شده، ديگران را نسبت به وضعيت شما آگاه کند، فرستاده شده است. فواد و کيانوش و علی و مسعود و بهمن و بهروز و مرتضی در رسانههايشان از جمله نامهی مرا به شما درج کردهاند. شايد بعضی از سامانهها و وبلاگهای ديگر نيز چنين کرده باشند که من از آن بیخبرم. اما دلم میخواست که خبرهای مربوط به شما، به عنوان عاجلترُين مسئلهی مربوط به نقض حقوق بشر در ايران، در صدر اخبار و مقالات تمام سايتها و وبلاگهای پربيننده قرار میداشت.
جمعه به ديدار مانفرد نواک، گزارشگر ويژه شکنجه سازمان ملل میرويم. چه تصادفی که اين روز با روز حضور بازماندگان فاجعه ملی کشتار همگانی سال ۶۷ بر مزار خونينشان در خاوران يکی شده است. با او حتماً در مورد آنچه بر شما رفته است سخن میگوئيم و يادی از قربانيان آن کشتار که اغلب پس از شکنجههای طولانی گروهگروه به دار آويخته شدند خواهيم کرد.
عزيزان،
بهشدت نگران حال احسان منصوری، مجيد توکلی و احمد قصابان که بيش از ۱۰۰ روز را در زندان گذراندهاند، هستم. آنها گفته بودند که اگر به ايشان ملاقات ندهند که ندادهاند نشان از شروع مجدد شکنجهها دارد. مرتضوی، قاضی پروندهشان به خانوادههای ايشان گفته است که «شير شکنجه» ايشان در دست اوست و به ميل خود آن را کم و زياد میکند. او هشدار داده است که آنان و خانوادهشان بايد از افشای شکنجه و اعترافگيری دست بردارند تا شير شکنجه را زياد نکند و گفته است که شکنجهی آنان را در حد متوسطی در نظر گرفته است. اگر شکنجه متوسط اين است که بر سر آنان و ۵ همرزم آزاد شدهشان چنانکه در شکايتنامهی آنان و خانوادهشان مکتوب شده، آمده است، شکنجه در مقياس شديدشان ديگر چگونه وحشيگریهایی میتواند باشد.
چنانکه در اطلاعيه مطبوعاتی گزارشگران بدون مرز آمده است، جان محمد صديق کبودوند به گونهای ديگر در خطر است. دو تبهکار خطرناک را به سلول وی انتقال دادهاند و بيم آن میرود که آنان بلائی را بر سرش آورند.
منصور اسانلو در مدت حدوداً هفت هفتهای که در زندان است، تنها دو تماس تلفنی کوتاه با خانوادهاش داشته است و اکثر همدلان او که در ۱۸ مرداد زندانی شدهاند، در زندان ماندگار شدهاند.
امروز بيست و دومين روز بازداشت خودسرانه سهيل آصفی است و وی از ۸ روز پيش هيچ تماسی با خانوادهاش نداشته است و دادگاه انقلاب حتا وکالتنامه وکلايش، ناصر زرافشان و عبدالفتاح سلطانی را نپذيرفته است. ناهيد خيرابی، مادر هنرمند او که فعال حقوق بشر هم هست، مجبور شده است که اکنون تمام تلاشش را در جهت آزادی فرزندش که تنها وظيفهی حرفهی خبرنگاریش را انجام داده است، متمرکز کند.
عدنان و هيوای گرامی، اميدهای آيندهی ميهنمان،
با اينکه شرايط دشوار شما، به دغدغه خيلی از «همپيکرانتان» تبديل شده است. ولی انتظار من از خيلیها، خيلی بيش از اينهاست. من نمیدانم که چرا محمدمحسن و اکبر که هرکدام در دوران جمهوری اسلامی هفتهها در اعتصاب غذا بودهاند، واکنشی به اعتصاب غذای دليرانه شما نشان نمیدهند. همان اکبری که سال پيش، دهها تن از ما را به سه روز اعتصاب غذا دعوت کرده بود و ما دعوتش را با جان و دل پذيرا شده بوديم.
از ناصر زرافشان که اين روزها غم عزيز از دسترفتهاش را بر دوش میکشد، بينا داراب زند، احمد باطبی، حشمتالله طبرزدی، فرزاد حميدی، سعيد ماسوری و ... که قبلاً هفتهها در اعتصاب غذا بودند و حال بعضی در زندان و بعضی در بيرون زندان زير فشار هستند، البته اين انتظار را ندارم که با وجود شرايط دشوارشان، به شکلی از شما حمايت کنند که زير فشار بيشتر قرار گيرند. در ميان آن اعتصابيون سالهای پيش، حجت زمانی و ولیالله فيضمهدوی بودند که ديگر در ميان ما نيستند.
اما از فريدون که زمانی چون شما هفتهها در اعتصاب غذا بود و بعد چند روزی اعتصاب غذای خشک را تجربه کرد، تقاضا دارم که از تجربهی پيشينش بنويسد و او هم از شما بخواهد که به اعتصابتان پايان دهيد. آرزو دارم آنهایی چون ابراهيم و رضا و امير و ... که دو سال پيش نگران جان اکبر بودند و از هيچ اقدامی برای نجات او فروگذاری نکردند، به شما نيز بيانديشند و به قلمی يا قدمی حمايتتان کنند.
عزيزانم،
در آغاز نوشتم که نمیخواهم باور کنم که شما دست به اعتصاب غذای خشک زدهايد و به روش معمول نامهی دومم را به شما نوشتم. اما اگر صحت داشته باشد، بايد بدانيد که اين گونه اعتصاب، خيلی زود به بسياری از اندامهای بدن، صدمههای غير قابل بازگشت، میزند. شما شايد فکر کنيد که هنوز به خواستهای خود نرسيدهايد. اما چنين نيست و اکنون وقت آن است که پيروزمندانه به اعتصاب غذای خود پايان دهيد. عاملان زندانی شدن شما، اکنون در پهنهی جهانی رسواتر از آناند که بتوانند بر مبنای «اعترافات ساختگی» شما را به سوی نيستی سوق دهند. بر همگان روشن است که بازداشت شما خودسرانه و غيرقانونی و قابل گزارش به گروه کار بازداشتهای خودسرانه سازمان ملل است. بر کسی پوشيده نيست که با توجه به قرائن بسيار، شما زير شکنجههای متعدد و فراوان قرار گرفتهايد که موارد آن میتواند به گزارشگر ويژه شکنجه سازمان ملل متحد ارائه شود. حکم اعدام شما که به دنبال بازداشتی خودسرانه و شکنجه فراون بر اساس اعترافات ساختگی توسط قاضی جويای نامی (البته بدنامی) صادر شده است، مصداق موردی غيرقانونی، سريع يا صحرائی است و قابل ارائه به گزارشگر ويژه سازمان ملل مرتبط با اين امر است و اساساً هر فعال حقوق بشری مطابق مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل مجاز است که در هر کشوری در دنيا آزادانه در دفاع از حقوق بشر بکوشد و شما نيز چنين کردهايد. گزارشگر ويژهای در سازمان ملل مسئول گزارش موارد ممانعت از تلاش فعالان حقوق بشر قطعاً از آنچه بر شما رفته است، باخبر است يا بهزودی باخبر خواهد شد.
به اين ترتيب همهمان انتظار میکشيم که پايان اعتصاب غذای پيروزمندانهی شما را جشن بگيريم.
حسن نايبهاشم (فرود سياوشپور)
شامگاه يکشنبه ۴ شهريور ١٣٨۶
1 Comments:
At 12:30 pm, Anonymous said…
به این پست شما در بلاگ نیوز لینک داده شد
Post a Comment
<< Home